سرگذشت ندیمه یا قصه ندیمه رمانی پادآرمان شهری نوشته مارگارت اتوود در سال 1398 منتشر شده و در سال 1382 به فارسی بازگردانی شده است.
سرگذشت ندیمه یا قصهٔ ندیمه (The Handmaid's Tale) رمانی پادآرمانشهری نوشتهٔ مارگارت اتوود و منتشر شده در سال ۱۹۸۵ است. این رمان در ژانر علمی تبسیار جا میگیرد، هرچند خود نویسنده، با این که کتابش برندهٔ جایزه آرتور سی کلارک که ویژه کتابهای علمی تبسیار است شده، اما با این نظر موافق نیست.
این کتاب در سال ۱۳۸۲، به دست سهیل سُمی ترجمه شد و انتشارات ققنوس آن را به چاپ رساند. در این ترجمه، نام اثری از پروفسور پیزوتو (شخصیتی در کتاب) که در قسمت ملاحظات تاریخی پایان داستان یاد میشود، «خاورمیانه و جلید: دو حکومت تئوکراتیک در اواخر قرن بیستم از نگاه دفترچههای خاطرات» ترجمه گردیده؛ عملا درباره زندگی زنان در آمریکا نگاشته شده است.
انقلابی در امریکا رخ میدهد. رئیس جمهور و همه اعضای کنگره به قتل میرسند و کشور به دست حکومتی تمامیتخواه و مذهبی به اسم گیلیاد میافتد. حاکمان مرزها را میبندد و هیچ راه فراری برای کسی نمیماند. گیلیاد زنان را هدف ظلم و ستم خود قرار میدهد. اجازه هرگونه فعالیت خارج از خانه، مالکیت و ارتباط با دیگران را از آنها میگیرد و معیار برتری آنان را باروری و تأهل قرار میدهد. افرد که شخصیت اصلی داستان است پیش از انقلاب گیلاد همسر و یک دختر کوچک داشتهاست. از آنجا که شوهرش پیش از او با زن دیگری ازدواج کرده بوده ازدواج آنها توسط حکومت جدید غیرقانونی اعلام میشود و پس از فراری ناموفق، زن دستگیر میشود. افرد در خلال ماجراهای روزانهی خود، خاطرات قدیمیاش را نیز بازگو میکند که فضای خفقانآور جمهوری گیلاد را برای خواننده ترسیم میکند.
مارگارت اتوود در ۱۹۳۹ در کانادا به دنیا آمد.. او در در شش سالگی اولین نمایشنامهاش را نوشت. در سال ۱۹۵۷ تحصیلاتش را در کالج ویکتوریای دانشگاه تورنتو آغاز کرد و لیسانسش را در رشته ادبیات انگلیسی به عنوان رشته اصلی و زبان فرانسوی و فلسفه به عنوان رشتههای جانبی گرفت. اتوود تاکنون بیشتر از ۴۰ رمان، داستان کوتاه، داستان کودک و کتاب غیر داستانی منتشر کرده است. او رئالیسم سنتی را در نگارش میپسندد و زنها شخصیت اصلی آثارش هستند. آثار اتوود همیشه مورد توجه منتقدان بوده و جوایزی مانند پرنسس آستوریاس، آرتور سی. کلارک و جایزهی بوکر را نصیب او کردهاند. «سرگذشت ندیمه»، «عروس فریبکار»، «گریس دیگر»، «آدمکش کور»، «اوریکس و کریک» و «چشم گربه» از آثار درخشان مارگارت اتوود هستند که به فارسی هم ترجمه شدهاند.
حال او اینجا نیست و مدام به این فکر میکنم که کجاست. دلم نمیخواهد ناگهان با او روبرو شوم. شاید در اتاق نشیمن یک پایش را روی زیرپایی گذاشته و خیاطی میکند. التهاب مفاصل دارد. شاید هم برای فرشتهها در خطوط مقدم شالگردن میبافد. باورم نمیشود که آنها وافعاً به چنین شالگردنهایی نیاز داشته باشند. به هر حال شالگردنهایی که زن فرمانده میبافد خیلی کار میبرند. او به طرح صلیب و ستاره که دغدغه دیگر زنان فرمانده است اهمیتی نمیدهد. روی شالگردنهایش نقش درختان انجیر یا عقاب یا طرحهای شق و رق انسان میاندازد، پسر و دختر، پسر و دختر. شالگردنهایش مناسب مردهای بالغ نیستند؛ به درد بچهها میخورند.
گاهی فکر میکنم، این شالگردنها را اصلاً برای فرشتهها نمیفرستند، بلکه میشکافند و دوباره کلاف میکنند تا چیز دیگری ببافند. شاید کل قضیه برای مشغول کردن زنان فرماندهان باشد، تا احساس کنند هدف دارند. به هر حال به کار زن فرمانده غبطه میخورم. داشتن اهداف سهلالوصول لذتبخش است.
چرا غبطه مرا میخورد؟