رضا قاسمی در سال 1328 در اصفهان به دنیا آمد. او یکی از نویسندگان، کارگردانان و آهنگسازان معاصر ایرانی است.
رضا قاسمی در سال 1328 در اصفهان به دنیا آمد و در شش ماهگی به دلیل شغل پدر به بندر ماهشهر رفت. او این شهر صنعتی را یک شهر مصنوعی می دانست که ریشه ای در تاریخ ندارد. بخش شهرک شرکت نفت قاسمی را مدرن بار آورد. معماری این شهرک کاملا انگلیسی و پوشاک و مواد خوراکی آن ها اغلب خارجی بود.
قاسمی در بخشی از صحبت های خود به این موضوع اشاره کرده است که در خانه با فرهنگی اصفهانی و در خارج از خانه با فرهنگی خارجی و فرهنگ اقوام مختلف ایرانی رشد کرده است و معتقد است هم زمان آدم بی ریشه ای بوده و هم در فرهنگ تمام اقوام ایرانی ریشه داشته است.
رضا قاسمی تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را در جنوب گذراند و سپس برای ادامه تحصیل به تهران آمد تا در دانشکده هنرهای زیبای تهران در رشته تئاتر به ادامه تحصیل بپردازد. او در این سال ها نمایشنامه هایی نوشت و آن ها را در این دانشکده و در تئاتر شهر تهران به روی صحنه برد. او نمایشنامه های همچون نامه هایی بدون تاریخ از من به خانواده ام و بالعکس، چاه، آمد و رفت، کسوف را پیش از انقلاب و نمایشنامه های تمشیت، ماهان کوشیار و معمای ماهیار معمار را پس از انقلاب بر روی صحنه برد.
قاسمی در سن 6 سالگی به مشکل حاد پروستات دچار شد و به کما رفت اما خوشبختانه بهبود یافت. او در 18 سالگی اولین نمایشنامه خود با نام کسوف را نوشت و دو سال بعد آن را در دانشگاه تهران به روی صحنه برد. در سال 1355 جایزه اول تلویزیون ملی ایران به نمایشنامه او با نام چو ضحاک شد بر جهان شهریار تعلق گرفت. اما در سال 1365 شرایط کار برای قاسمی سخت شد و او تصمیم گرفت تا وطن را برای همیشه ترک کرده و به فرانسه مهاجرت کند.
رضا قاسمی در نمایشی برای ایرج انوار بازی می کرد. انوار سازی به او داد تا روی صحنه آن را بنوازد. قاسمی از انوار خواست تا ساز را با خود به خانه ببرد. از همانجا بود که او به پیشنهاد انوار تصمیم به یادگیری سه تار گرفت.
قاسمی در کنار خلق نمایشنامه و کارگردانی تئاتر علاقه زیادی به رمان نویسی داشت اما این کار به نوعی برای او به حسرت تبدیل شده بود. او همچنین در بین سال های 1990 تا 2001 تنها مجموعه شعر خود یعنی لکنت را سروده و منتشر کرد.
رضا قاسمی پس از مهاجرت به فرانسه نگارش مهمترین رمان خود یعنی همنوایی شبانه ارکستر چوپ ها را در سال 1370 آغاز کرده و آن را در سال 1373 به پایان رساند. این رمان در نهایت در سال 1375 توسط نشر کتاب در آمریکا به چاپ رسید و در سال 1380 به فرانسه ترجمه شد. این کتاب در سال 1381 در ایران به چاپ رسید و جوایز زیادی برای قاسمی به ارمغان آورد. رمان برگزیده دهه نویسندگان و منتقدان مطبوعات در سال 1388، جایزه رمان اول بنیاد گلشیری در سال 1381، جایزه بهترین رمان سال از نویسندگان و منتقدان مطبوعات در سال 1381و تندیس ویژه رمان تحسین شده جایزه مهرگان ادب در سال 1381 از جمله این جوایز هستند.
رضا قاسمی در آثار خود اندیشه ها و نگاه انتقادی خود را منعکس می کند و وظیفه خود را پرده دری می داند. او که به قول خودش نگاهی تلخ و بدبینانه به هستی دارد، این نگرش را در رمان های خود نیز بروز می دهد.