کتاب مرگ در ونیز رمانی کوتاه اثر توماس مان، نویسنده آلمانی است که برای اولین بار در سال 1912 منتشر شد. این کتاب پس از سفر مان به ونیز نوشته شده و در مورد یک نویسنده می باشد.
مرگ در ونیز داستان یک نویسنده آلمانی به نام گوستاو فن آشنباخ است که به خانواده ای متمول از طبقه بورژوای آلمان تعلق دارد. او مردی پنجاه ساله است که پس از مدت ها تلاش بی وقفه با جایگاه والایی دست پیدا کرده و در روز تولد پنجاه سالگی خود لقب اشرافی فون را از امیری آلمانی دریافت می کند. اما مدتی است که گوستاو دیگر توان و انگیزه نوشتن را ندارد و برای تغییر روحیه خود به ونیز ایتالیا سفر می کند. اگرچه مردم هنر او را ستایش می کنند، اما او تصور می کند که آثارش دیگر بازتاب گذشته را ندارد.
گوستاو انسانی بسیار منظم و به دور از ابتذال است که معتقد است هنرمند باید الگویی برای دیگران باشد و ضعف های رفتاری و اخلاقی خود را تا حد امکان کاهش دهد. او به دلیل ضعف های ذاتی و جسمانی که داشت، می دانست عمر درازی ندارد. اما با وجود خستگی مفرط همچنان به نظم و کار بسیار متعهد بود.
سرانجام او سوار بر کشتی شده و به سوی ونیز می رود. پس از مدتی اقامت در هتل متوجه خانواده ای لهستانی می شود. اعضای این خانواده را مادر، پرستار، دخترها و یک پسر چهارده ساله به نام تاجیو تشکیل می دهند. گوستاو ناگهان متوجه زیبایی بی اندازه پسر شده و علاقه ای آتشین در او شکل می گیرد. طی اقامت خود در هتل این علاقه بیشتر شده و به دید زدن های روزمره تبدیل می شود. تا جایی که گوستاو به دلیل مشکلات جسمانی خود و افزایش شدت علاقه اش به پسر تصمیم می گیرد هتل را ترک کند. اما به دلیل پاره ای از مشکلات مجبور به بازگشت به هتل می شود.
کمی بعد گوستاو متوجه می شود که دولت در حال ضدعفونی کردن تمام معابر و خیابان ها است و دلیل این کار را غلبه بر گرما عنوان می کند. اما دلیل اصلی شیوع بیماری وبا است و کسی قصد آشکار کردن آن را ندارد. زیرا ونیز یک شهر توریستی است که عمده درآمد خود را از گردشگری به دست می آورد. حال گوستاو بر سر یک دوراهی حفظ عشق و جان گیر می کند.
داستان رمان مرگ در ونیز اگرچه در ابتدا یک داستان معمولی به نظر می رسد اما می توان آن را بهترین اثر توماس مان دانست. این رمان کوتاه سرشار از مفاهیم نمادی، استعاری و استوره ای است که خواننده را به تفکر وا می دارد.
مرگ در ونیز را نمی توان یک اتوبیوگرافی دانست، اما قطعا تجربه سفر نویسنده به ونیز تاثیر زیادی بر نگارش این کتاب داشته است.
یکی از مفاهیم اسعاری این کتاب فرو ریختن ارزش ها و اصول و اخلاقیات کهن در دنیای مدرن و لجام گسیخته امروزی است. نویسده ای سال ها بر طبق اصول زندگی کرده حال عاشق پسر بچه ای 14 ساله شده و تمامی اصول خود را زیر پا می گذارد. زیبایی همان میزان که موجب رشد و تعالی است گاه می تواند موجب نابودی شود. اگرچه نویسنده مشهور هرگز با تاجیو هم کلام نمی شود و او را هیچ کاه لمس نمی کند، اما این می توان این شدت علاقه را شهوتی آتشین دانست که پس از سال ها فرو خوردن و سعی در متعارف بودن به این صورت خود را آشکار کرده است.
در رمان مرگ در ونیز نویسنده بدون هیچ ترسی از آشکار شدن سرانجام کتاب عنوان آن را انتخاب کرده است. یعنی از همان ابتدای داستان می دانیم که در انتها با مرگ رو به رو خواهیم شد. در اغلب آثار توماس مان، سفر با تغییر و تحول همراه است که همیشه سرانجامی خوش به همراه نخواهد داشت.
خواننده در این کتاب با جهان متضاد هنر آشنا می شود که در آن هنرمندان به واسطه سرشت خود به افراط کشیده شده و سردرگم هستند. همچنین این کتاب اشاره به تباهیت اشرافیت قدیم و تضاد میان هنر و بورژوازی دارد.
ترجمه آثار توماس مان به دلیل اشاره های فلسفی و لحن خاص نوشتاری، اندکی دشوار می باشد. اما حسن نکو روح آثار متعددی از این نویسنده را ترجمه کرده و به خوبی از پس ترجمه آن ها بر آمده است. رمان مرگ در ونیز نیز با ترجمه این مترجم و استاد دانشگاه توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. محمود حدادی از دیگر مترجمانی است که این کتاب را ترجمه کرده و نشر افق آن را روانه بازار کرده است.
فیلم مرگ در ونیز نیز با اقتباس از این کتاب در سال 1971 توسط کارگردان ایتالیایی، لوکینو ویسکونتی ساخته شد که شخصیت اصلی آن یک آهنگساز است.