نمی توان گفت ادبیات ایران ادبیات جهانی نیست. زیرا شاعرانی چون مولانا، فردوسی و سعدی ادبیات کشور را جهانی کرده اند اما ادبیات معاصر ما در جهان شناخته شده نیست.
جهانی شدن دغدغه تمام کشورها است و طبیعتا ایران نیز از این کشورها مستثنی نیست. وقتی ادبیات ما جهانی شود بازار بزرگتری در اختیار نویسندگان و ناشران قرار می گیرد و در شرایطی که تیراژ کتاب ها به زحمت به سه هزار نسخه می رسد اتفاق خوبی برای اقتصاد راکد انتشارات خواهد بود.
نویسندگان بزرگ همیشه توصیه کرده اند که یک نویسنده باید همواره در حال نوشتن باشد تا اثری ماندگار خلق کند. اما به توجه به شرایط کور این امکان برای نویسندگان و شاعران فراهم نیست زیرا باید غل دیگری نیز داشته باشند تا بتوانند در این شرایط اقتصادی مخارج زندگی خود را تامین کنند. بنابراین ادبیات معاصر ما با ادبیات جهان فاصله زیادی دارد.
یکی دیگر از مواردی که جهانی شدن ادبیات معاصر را سخت می کند زبان است. زیرا تنها سه کشور به زبان فارسی سخن می گویند و اصطلاحات و ضرب المثل های زبان فارسی به اندازه ای زیاد است که امکان ترجمه برخی از آن ها وجود ندارد. همچنین بسیاری از نویسندگان ما به زبان دیگری برای نوشتن تسلط ندارند.
البته ما قبل از جهانی شدن باید ادبیات خودمان را بشناسیم. چه تعداد از دانشجویان ادبیات فارسی ما آثار نویسندگان بزرگی مانند هدایت، جمالزاده، جوبک و ... را مطالعه کرده اند؟ در سایر کشورها برای شناساندن چهره های ادبی خود به دنیا تلاش بسیاری می شود اما متاسفانه در ایران توجه چندانی به این موضوع نمی شود.
در اصل جهانی نشدن ادبیات بیشتر به خود ما بازمی گردد. زیرا نویسندگان ما و مسئولین مربوطه تلاش چندانی نکرده اند و خیلی به جهانی شدن فکر نمی کنند. اگرچه مسائل خارجی نیز بی تاثیر نیستند. برای مثال نویسندگان برای شناخته شدن باید با نهادهای ادبی جهانی در ارتباط باشند و در نمایشگاه های بین المللی حضور داشته باشند تا هم به پیشرفت آثار خود کمک کنند و هم در معرض دید جهان قرار گیرند، اما متاسفانه این امکان برای اغلب نویسندگان ما فراهم نیست.