«هر دفتر مثنوی مثل یک ایستگاه روحی است که شما در آن تعلیم و آموزش میبینید و آماده¬ی رفتن به ایستگاه بعد میشوید»«مثنوی کتابی است تعلیمی و درسی در زمینه¬ی عرفان و اصول تصوف و اخلاق و معارف و ... که مولانا بیشتر به دلیل همین کتاب شریف، معروف شده است. مثنوی، دریای ژرفی است که در آن میتوان غواصی کرد و به انواع گوهرهای معنوی دست یافت. با این¬که تا آن زمان کتابهای ارزشمند و گرانقدری نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری و حدیقهالحقیقة سنایی از مهمترین کتب عرفانی و صوفیانه به شمار میرفتند، ولی با ظهور مثنوی مولانا، در مقابل فروغ معارف آن جلوه¬ی کمتری یافتند و در واقع تحتالشعاع آن قرار گرفتند».
در صورت داشتن هرگونه سوال و چاپ کتاب در زمینه مثنوی با ما در ارتباط باشید.
مثنوی شامل شش دفتر است که هریک مقدمهای کوتاه دارد. مقدمه ی دفترهای اول و دوم و سوم به زبان عربی و دفترهای چهارم و پنجم و ششم به زبان فارسی است. در هر دفتر پس از مقدمه، دیباچهای منظوم وجودارد ؛ دیباچه ی دفتر اول 35 بیت، دفتر دوم 111 بیت، دفتر سوم 68 بیت، دفتر چهارم 39 بیت، دفتر پنجم 30 بیت و دیباچه ی دفتر ششم 128 بیت است ؛ شماره ابیات هر دفتر بر اساس کتاب «سرّ نی» زرینکوب به قرار زیر است : دفتر اول 4003 بیت ؛ دفتر دوم : 3810 بیت ؛ دفتر سوم : 4810 بیت ؛ دفتر چهارم : 3855 بیت ؛ دفتر پنجم : 4238 بیت و دفتر ششم : 4916 بیت است که بر روی هم کل اثر مشتمل بر 25633 بیت میشود. تمام این شش دفتر که طرز آغاز و انجام آن به هیچگونه اثر عظیم دیگر در تمام ادب عرفانی ایران شباهت ندارد، تفسیرگونهای بر همان هجده بیت (نینامه) است؛ مولوی در هجده بیت نینامه، از زبان حال نی و حکایت و شکایتهایی را که نی به زبان رمز از حال خود ترجمان میکند، همان شور و اشتیاقی که هر عارف کامل برای بازگشت به مبدأ خویش نشان میدهد، به بیان میآورد.
پورنامداریان مینویسد : «مثنوی ، کتابی نیست که معانی و طرح و ساختارش مقدم بر وجودش در ذهن آگاه مولوی اندیشیده شده و حضور داشته باشد، بلکه مانند رؤیایی است که وجودش بر تصورش مقدم است و قبل از تحقق نمیتوان وجودش را پیشبینی کرد. رخدادی است که در زبان اتفاق میافتد و اگرچه مقدمه و بسیاری از بخشهای آن توأم با آگاهی است، اما بزودی مهار آن از دست آگاهی خارج میشود و خودمختار شکل وقوع خویش را رقم میزند. این وضع شکلگیری مثنوی که به سبب مقتضیات حاکم بر پدیدآمدن آن، تجربه ی وحی را برای مولوی تحقق میبخشد و در غزلهایی از مولوی آن را برجستهتر میکند، عملاً منجر به پدیدآمدن متنی میشود که تفاوت بسیار با الگوی متعارف ارتباط مبتنی بر گوینده ی مخاطب و فهم و تجربههای مشترک دارد و ازهمینروی شباهتهایی چند با متن قرآن نیز پیدا میکند» .
«تجربههای گرانقدر سنایی و عطار در قلمرو شعر تعلیمی و عرفانی پلههای نردبانی بودند که مولوی با عروج از آن شعر تعلیمی و عرفانی را در قرن هفتم به اوج کمالی دستنیافتنی رساند. شور و هیجانات عاطفی که در حدیقه ی سنایی حضوری کمرنگ و در مثنویهای عطار حضوری کموبیش ملموس داشتند، در مثنوی مولوی چنان بالا گرفتند که پهنه ی مثنوی را سرشار از تپش و جوشش امواج ناآرام و بیقرار خود ساختند». «مثنوی معنوی از جهات بسیار با مثنویهای تعلیمی پیش از خود شباهت دارد؛ تقریباً تمام معانی و اندیشههایی که در مثنوی مطرح شدهاند در مثنوی سنایی و عطار نیز آمدهاند». «از نظر زبان و بیان نیز حدیقه بسیار فصیحتر و بهقاعدهتر از مثنوی است و ظرافتهای هنری آثار عطار در بسیاری از موارد از مثنوی از چشمانداز زبان ادبی زیباتر است. با این همه اقبال خوانندگان از خاص و عام به مثنوی مولوی بسیار بیشتر از توجه آنان به آثار سنایی و عطار بوده است» معلومات وسیع مولوی در معارف اسلامی از مختصات سبکی این کتاب است و مثنوی کتابی تمثیلی با زبان سمبولیک است که شیوه ی آن حکایت در حکایت است. با این که مولوی ابیات مثنوی را به صورت بدیهه میسرود، این ابیات به طرز عجیبی مشتمل بر صنایع بدیع و بیان در شعر هستند و از وسعت فکر مولانا حکایت میکنند.
مولوی در مثنوی میکوشد تا همه ی مبانی و اصول اولیه ی عرفان و تصوف اسلامی را از طلب و عشق گرفته تا مراحل کمال عارف و رسیدن به قرب و معرفت الهی را با تطبیق و تلفیقی از تعلیمات شرع و آیات قرآنی و احادیث، پیش روی مخاطب قرار دهد. افزون بر این مولوی در این کتاب به ذکر اقوال و اعمال منسوب به اهل صوفیه و عرفا و مشایخ بزرگ میپردازد و به همین دلیل کتاب مثنوی معنوی مولوی به عنوان یک اثر تعلیمی در میان صوفیان و اهل خانقاه رواج پیدا میکند.
زرینکوب در مورد کتاب مثنوی معتقد است که این کتاب یک کتاب صرف عرفان نظری نیست، بلکه عرفان عملی را نیز میتوان در لابهلای آن مشاهده کرد. «در واقع مثنوی برخلاف آن چه اصحاب شیخ صدرالدین و طالبان عرفان نظری طالب آن بودهاند، کتابی که عرفان نظری را با تعمیق و تدقیقی شایسته ی آثاری چون فصوص و فکوک تعلیم کند، نیست؛ حقایق عرفان کشفی و عملی است»