چاپ کتاب

وقتی پدر میخائیل زنده بود اصول اخلاقی و تربیتی شدیدی بر خانه حاکم بود، اما میخائیل انسان سر به زیر و مقدسی نشد و اصول اخلاقی و مذهبی متفاوتی در پیش گرفت. در سال 1901 هنگامی که به دبیرستان رفت با عضو نشدن در هیچ یک از گروه ها و انجمن های سیاسی، استقلال خود را نشان داد و شخصیت او مورد توجه اطرافیان قرار گرفت.

میخائیل علاقه داشت شغل پدر را ادامه دهد اما پدر می خواست که پسرش یک دکتر شود. اگرچه پدرش در سال 1907 درگذشت اما او به احترام پدر در سال 1909 وارد دانشکده پزشکی شد و در سال 1916 موفق به اخذ مدرک پزشکی خود شد.

علاقه زیاد میخائیل به زبان و ادبیات خارجی باعث شد که در کنار کار پزشکی در این زمینه نیز فعالیت کند. پس از پایان تحصیلات خود به روستای نیکلسکی فرستاده شد که چندی بعد خاطرات خود در این روستا را در کتابی با عنوان یادداشت های پزشک جوان روستا به چاپ رساند. در همان سال ها جنگ های داخلی در روسیه آغاز شد و او به عنوان پزشک مشغول به خدمت رسانی در جبهه ها شد.

بولگاکف تمام تلاشش را به کار گرفت تا به ارتش نپیوندد اما برای مدتی مجبور به خدمت در ارتش شد و سپس از آنجا فرار کرد و به قفقاز اعزام شد تا به مجروحین جنگی کمک کند. برادران او در ارتش سفید مشغول به مبارزه بودند و پس از شکست آن ها در مقابل ارتش سرخ مجبور به ترک وطن شدند. اگرچه میخائیل نشان داده بود که وابستگی به هیچ ارتشی ندارد اما به علت داشتن پدری مذهبی و دو برادر ضد انقلابی، فضای فعالیت ادبی چندان برایش مساعد نبود. در همین سال ها به فکر ترک وطن افتاد اما به بیماری سختی دچار شد و این بیماری سرنوشت او را تغییر داد. او پس از بهبود تصمیم گرفت پزشکی را کنار بگذارد و به خبرنگاری بپردازد.

در سال 1921 به مسکو رفت و از سال 1922 تا 1925 مشغول به نوشتن برای مجله سرخ شد اما نوشته های او به دلیل جمع آوری نکردن روزنامه ها از بین رفتند.

زندگی بولگاکف با انتشار ابلیس نامه دگرگون شد و نام او بر سر زبان ها افتاد. او سپس چندین کتاب و نمایشنامه نوشت و نمایشنامه گارد سفید را به روی صحنه برد. استالین از این نمای استقبال زیادی کرد اما بسیاری از کارهای او مجوز چاپ نگرفتند و زندگی برایش سخت شده بود. زیرا او همواره روزگار دیکتاتوری را به چالش می کشید.

از مشهورترین آثار بولگاکف می توان به مرشد و مارگریتا اشاره کرد. بولگاکف در این کتاب که در قالب رئالیسم جادویی نوشته شده است به جو پر از خفقان دوران خود پرداخته است. اولین نسخه این کتاب در سال 1934 چاپ شد و نسخه اصلاح شده آن چهار سال بعد یعنی در سال 1938 منتشر شد. به گفته برخی افراد او شخصیت مارگریتا را از همسر سوم خود الهام گرفته است.

از دیگر آثار او می توان به دل سگ، گارد سفید، تخم مرغ های شوم و برف سیاه اشاره کرد. بولگاکف در سن 48 سالگی بر اثر یک بیماری کبدی ارثی در مسکو درگذشت.