هنگامی که از قهرمانان و پهلوانانی چون رستم و شاهان اسطورهای و حماسی و ملی سخن به میان میآید و اعمال و کردار و داد و دهش آنها را بر میشماریم و یا میشنویم. فوراً رگهای گردن ما برافروخته میشود و خود را نوادگان راستین آنها میدانیم و غرور سراپای ما را تسخیر مینماید که به حق باید چنین باشد و قلب ما تندتند به تپش میافتد؛ ولی هیچ موقع از خود نپرسیدهایم که ما برین نیاکان فرهمند و سران نامی چه کاری انجام دادهایم که خود را سرآمد همه اقوام و ملل دنیا میدانیم؟ از آنها جز نامی، چه در دست داریم؟ چه یادمانی از آنها در ایران حفظ نمودهایم؟ آرامگاه آنها کجاست؟ نمیدانیم! محل زندگی آنها را، میدانیم؟ خانه و کاشانه آنها را میشناسیم؟ یا شمشیر، گرز و یا تاج و تخت آنها را در موزه داریم؟ جواب همه نه و نه هست!؟