محبوبه زارع گفت: انگیزه من از نوشتن «بگذار اسبت بتازد»، ملموس کردن سیر درونی یک انسان خطاکار برای رسیدن به انتخاب حقیقت و رستگاری بود. وادیهای مذکور قلمروهایی هستند که هریک از ما در جهان پرتلاطم امروز میتوانیم برای بازگشت به آغوش خداوند آن را در پیش بگیریم.
محبوبه زارع گفت: انگیزه من از نوشتن «بگذار اسبت بتازد»، ملموس کردن سیر درونی یک انسان خطاکار برای رسیدن به انتخاب حقیقت و رستگاری بود. وادیهای مذکور قلمروهایی هستند که هریک از ما در جهان پرتلاطم امروز میتوانیم برای بازگشت به آغوش خداوند آن را در پیش بگیریم.
«بگذار اسبت بتازد» ماجرای قهرمان آزاده صحرای کربلاست. ماجرایی که از زمان دریافت فرمان فرماندهی سپاه هزار نفره در کوفه آغاز میشود و در آخر به تصمیم و شرکت او در نبرد در وادی وصل، صحرای کربلا، ختم میشود. قصه داستان قصه شک و تردید است. قصه عبور از مرز بین حق و باطل است. قصه کشاکش حر، برای حل کردن تعارض درونی در نوزده وادی. وادیهایی که خواننده را بهسمت رفتن به عمق شخصیت حر و راز آزادگی او پیش میبرد. محبوبه زارع در جدیدترین اثر منتشر شده خود، مستقیم و بیواسطه به شخصیت «حربن یزید ریاحی» میپردازد و روایت نوزده وادی را برعهده این بزرگمرد میگذارد.
قطعا الهام هر اثری به خالق آن، متناسب با اندیشه و رویکرد ذهنی صاحب اثر است. این طرح نیز از چنین قاعدهای مستثنی نبوده است. من هربار در مناسبتهای مختلف به نام حر میرسیدم، عالمی متفاوت و ویژه در سیر انفسی وی متأثر از جریان کربلا، در ذهنم منقوش میشد. گویی حر بن یزید ریاحی، کارمای لطافتهای روحی و دقایق ولایی او را که در تاریخ ثبت نشده، در انتخاب خود دریافت کرده است. این طرح در واقع زاده نگرش متفاوت من به سیر روحانی حر در نفس خویش بوده است که مدتها بود آن را لمس میکردم. حتی عنوان هم به همین سیر روحانی اشاره دارد. اسب در اینجا نماد نفس لوامه اوست که حر، باید رهایش کند تا او را به اتخاب درست برساند.
علت این انتخاب ممیزه مهم حر در مسأله بازگشت با آن طول و عرض عظیم است. شخصیتی که مأمور به بستن راه بر امام می شود. در لحظهای که یقین دارد پیروزی مادی در جبهه خود اوست، به آغوش مرگ می شتابد. تنها و تنها به بهای عشق و شور حق. این به معنای نفی بازگشت در شخصیتهای دیگر نیست بلکه تصریح بر عظمت انتخاب حر با توجه به جایگاه او و الهامی که به وی رسیده است.
علت انتخاب این زاویه دید تلاش چند ماهه و شاید چند ساله من برای همزیستی با این شخصیت بوده است. تحولات درونی حر،برای انسان امروز در تمام لحظات زندگی براساس جمله معروف «کُلِ یَومٍ عاشورا و کُلِ اَرضٍ کربلا» قابل تجربه و لازم است. تلاش من بر این بود که طی و سیر این وادی ها را برای مخاطب ملموس کنم و از این رو در مواقع وادی به وادی با حر، زیستم و اسب تازاندم و قصه را پیش بردم.
انگیزه شما از نوشتن این کتاب چه بود؟انگیزه من ملموس کردن سیر درونی یک انسان خطاکار برای رسیدن به انتخاب حقیقت و رستگاری بود. وادیهای مذکور قلمروهایی هستند که هریک از ما در جهان پرتلاطم امروز میتوانیم برای بازگشت به آغوش خداوند آن را در پیش بگیریم.
خودتان از نوشتن این اثر چقدر راضی بودید و با کدام یک از وادیهای این مجموعه بیشتر ارتباط برقرار کردید؟من با آنکه بیش از 50 اثر ادبی و داستانی نوشته ام هنوز به اثر مطلوب خودم نرسیدهام و خود را در ابتدای وادی قلم میدانم اما این اثر را دوست داشته و دارم. دلیل این انس هم به طور قطع به لحظههای ناب همزیستی با حر و تحولات او برمیگردد. من وادی آخر را که وادی وصل او به آغوش امام است را دوست دارم چرا که خودم آرزومند آن لحظه هستم.
آیا در حال حاضر کتابی در دست نگارش دارید؟مدتی است که از داستان آیینی فاصله گرفتم و درصدد نوشتن یک رمان اجتماعی هستم و در حال حاضر در حال مطالعه و تحقیق در این خصوص هستم.