چاپ کتاب

انتشارات اندیشمند

معرفی کتاب ماهی

معرفی کتاب ماهی

کتاب ماهی یه نویسندگی سوگل اسمعیلی توسط نشر زرین اندیشمند به چاپ رسید

معرفی کتاب ماهی 

کتاب ماهی اثر سوگل اسمعیلی که در قطع رقعی در 248 صفحه توسط نشر زرین اندیشمند منتشر شد و روانه بازار نشر شد. برای تهیه این کتاب میتوانید از طریق سایت گالری کتاب و سایت های فروش کتاب اقدام نمایید. 

پشت جلد کتاب 

من، ماهی، در حالی که در مملکت غریب، در اتاق یک قصر بزرگ، یکه و تنها گیر افتادم، تصمیم گرفتم شروع کنم به نوشتن؛ از گذشته‌ام تا امروزم و آینده‌ام، اما این کوفتگی لعنتی، این کبودی های بین انگشت‌هام، این درد عجیبی که در کل بدنم پیچیده اجازه‌ی قلم به دست گرفتن رو بهم نمیده، پس ضبط می‌کنم این صدایی که حتی قدرت بلند حرف زدن هم نداره: من عاشقانه پسرعموم را دوست داشتم، هنوزم دارم… اما فقط ده روز مانده به عروسیمان طی یک اتفاق باور نکردنی همه چیز به یک باره خراب شد… من برای پر کردن جای خالی سامی خیلی زود دل دادم به مردی که نباید.

بحشی از کتاب 

سامی
دکتر موبایل ماهی را داد دستم و گفت: «گفته صداش رو تو گوشیش ضبط کرده. گویا همه‌چی رو گفته. به نظرم بهتره اول شما گوش بدید، بعد من.»
زیر لب تشکر کردم و از مطب بیرون زدم. با عجله خودم را به دفترم رساندم. دفتری که همیشه پر بود از موکل، حالا چند وقتی بود که به خاطر مشکلات ماهی تعطیلش کرده بودم، نه وقتش را داشتم نه دل و دماغ قبول‌کردن یک پروندۀ جدید را.
پرده‌ها را کنار زدم. نور خورشید خودش را توی دفترم پهن کرد. به سرتاسر اتاق نگاهی انداختم. قهوه‌جوش را روشن کردم و پشت میزم نشستم. اولین فایل صدا را پلی کردم:
من، ماهی، درحالی‌که در مملکت غریب، در اتاق یک قصر بزرگ، یکه و تنها گیر افتاده‌ام، تصمیم گرفتم شروع کنم به نوشتن؛ از گذشته‌ام تا امروزم و آینده‌ام، اما این کوفتگی لعنتی، این کبودی‌های بین انگشتانم، این درد عجیبی که در کل بدنم پیچیده، اجازه نمی‌دهد قلم به دست بگیرم، پس ضبط می‌کنم این صدایی را که حتی قدرت بلند حرف‌زدن هم ندارد.
من ماهی‌ام. وقتی دختربچۀ پنج‌ساله‌ای بودم مادرم را از دست دادم و شدم دختری که حسرتِ داشتن مادر را همیشه به دوش می‌کشید، اما به جای آن پدری داشتم که برایم چیزی کم نگذاشت و پسرعمویی که همیشه حواسش به من بود. او بود که از بچگی کنارم بود و هیچ‌وقت تنهایم نگذاشت. سامی آن‌قدر به من توجه می‌کرد که اشباع شده بودم از هر توجه و محبتی. این بود که شده بودم یک دختر مغرور و لوس. آری، در اصل من لوسِ سامی بودم. دلیل این توجه‌های بی‌اندازۀ سامی چیزی نبود جز این‌که او هم مثل من طعم بی‌مادری را چشیده بود. درست یک سال قبل از فوت مادرم، پدر و مادر سامی به‌طور غیرمنتظره‌ای از هم جدا شدند و دیگر هیچ‌وقت از مادرش خبری نشد... حتی یک بار هم سراغ سامی را نگرفت. عمویم حدوداً دو سال بعد با دختری ازدواج کرد که فقط شش سال از پسر شانزده ساله‌اش بزرگ‌تر بود. با این‌که آن موقع فقط شش سالم بود دقیقاً یادم هست که این ازدواج بلوایی به پا کرد و سامی چند وقت در عمارت ما که دیوار به دیوار عمارت خودشان بود، ماند. اما پروانه، زن جدید عمویم، آن‌قدر مهربان و باسیاست بود که خیلی زود همه حتی سامی را به خودش علاقه‌مند کرد.....

 

محبوب ترین کتاب ها
مهره های سوخته
مهره های سوخته
فروش موفق
فروش موفق
چا پ کتاب فرهنگ اصطلاحات عامیانه انگلیسی فارسی
نشر فرهنگ اصطلاحات عامیانه انگلیسی فارسی
باغ تورج
باغ تورج
مراقبت‌های ویژه قلب و عروق
چاپ کتاب مراقبت‌های ویژه قلب و عروق
پلی اتیلن مبانی طراحی و تکنولوژی‌های تولید
چاپ کتاب پلی اتیلن مبانی طراحی و تکنولوژی‌های تولید
آخرین اخبار
پرفروشترین کتاب
اول عاشق خودت باش!
اول عاشق خودت باش!
پربازدیدترین کتاب
کتاب مارینا ایوانونا تسوه‌تایوا
مارینا ایوانونا تسوه‌تایوا