دفتر یادداشت روزانه یک نویسنده مجموعه ای از نوشته های داستانی و غیر داستانی از فیودور داستایفسکی است
دفتر یادداشت روزانهی یک نویسنده مجموعهای از نوشتههای داستانی و غیر داستانی از فیودور داستایفسکی است. این مجموعه در دو جلد منتشر شد و نخستین مجلّدِ آن در فاصلهٔ سالهای ۱۸۷۳ تا ۱۸۷۶ میلادی و جلد دوم نیز از ۱۸۷۷ و ۱۸۸۱ میلادی است.این مجموعه شامل یادداشتهایی از داستایوفسکی با موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و شخصی است. داستایوفسکی در نوشتههایش مسائل سیاسی روز، ماجراهای تبعیدش به سیبری، حوادث روزمره و کتابهایی را که مشغول نگارش آنها بود و همچنین نگاهش به مذهب و جامعه را ثبت کردهاست. این کتاب توسط ابراهیم یونسی به فارسی برگردانده شده است.
همان گونه که از عنوان کتاب ” دفتر یادداشت های روزانه ی یک نویسنده” پیداست نویسنده به یادداشت وقایع روزانه و عقاید و افکار خود پرداخته و جنبه های مختلف مسائل فردی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی عصر زندگی خود را آشکار ساخته و آن ها را بر مبنای برداشت های شخصی خود تحلیل کرده است. محتوای متن شامل عبارت هایی ساده و عامیانه است که گفتار روشن و صریحی ارائه می دهد و چنان فضایی برای خواننده خلق می کند که گویی با او در گفت و گویی گرم و صمیمانه قرار دارد. ” داستایوفسکی ” در طول نوشته هایش تمام حالات، احساسات، افکار و خیالات خود را به حدی زیبا و قابل تصور توصیف می کند که آن ها را برای مخاطبش کاملا ملموس و قابل درک می کند. شیوه ی بیان او به قدری پرنفوذ و روان است که حتی ذهن ما را که در جامعه ای با فرهنگ و اعتقادات کاملا متفاوت با او زندگی می کنیم را نیز تحت تاثیر قرار داده و روحمان را استادانه وارد دنیای خویش کرده و با خود همراه می کند؛ این سادگی و شیوایی بیان بر جذابیت مطالب ارئه شده می افزاید و موجب ترغیب خواننده به خواندن و دنبال کردن وقایع مشروحه در متن کتاب می شود و احساس رضایت مندی و لذت را در وجود او پدیدار می کند.
فیودور میخاییلوویچ داستایفسکی ( ۱۸۸۱- ۱۸۲۱)، یکی از برجستهترین نویسندگان تاریخ ادبیات است. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است به نحوی که سوررئالیستها مانیفست خود را بر اساس نوشتههای داستایفسکی ارائه کردهاند. عمده داستانهای او همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی است عصیان زده، بیمار و روانپریش.
پدر فیودور پزشک بود و از اوکراین به مسکو مهاجرت کرده بود. در ۱۸۴۳ با درجه افسری از دانشکده نظامی فارغالتحصیل شد و شغلی در اداره مهندسی وزارت جنگ به دست آورد.
در زمستان ۱۸۴۴-۱۸۴۵ رمان کوتاه «مردم فقیر» را نوشت که بدین وسیله وارد محافل نویسندگان رادیکال و ساختارشکن بزرگ در سن پترزبورگ شد و برای خود شهرتی کسب کرد. طی دو سال بعد داستانهای «همزاد»، «آقای پروخارچین» و «خانم صاحبخانه» را نوشت. در فاصله سالهای ۱۸۶۲ تا ۱۸۶۴ کتابهای «خاطرات خانه اموات» و «آزردگان» را به چاپ رساند.در ۱۸۶۶ «جنایت و مکافات» را نوشت و در اکتبر همان سال رمان «قمارباز» را در ۲۶ روز نوشت.نوشتن «ابله» را در ۱۸۶۹ به پایان رساند و «همیشه شوهر» را در پاییز همان سال نوشت. در ژوئیه ۱۸۷۱ «جنزدگان»، در زمستان ۱۸۷۵ «جوان خام» و در طول سالهای ۱۸۷۹ تا ۱۸۸۰، «برادران کارامازوف» را نوشت.