ایرانیان در تاریخ تمدّن طولانی خود ، همواره همراه با اتفاقات تلخ و شیرین آسمانی و زمیني چند ویژگی و خصلت خاص پیدا کرده اند از جمله هوشمند ، معني یاب ، صاحبدل ، نقّاد ، موشکاف ، شاعر و داراي روحی حساس و شوخ طبع و زرنگ این قوم در رهگذر تاریخ کهنش با مضحک ترین اشکال و به دست احمق ترین اشخاص گرفتار بوده است . این ملّت شوخ طبع و نکته سنج و صاحبدل با خوش سخنی که در شرایط اختناق بر حاکمان وقت دستی نداشته و زبانش نیز یارای سخن گفتن آزاد و صریح نبوده و مجال فریادی هم نداشته است .
خواه ناخواه با روحیه ای لطیف و هوش تیز در تنها جولانگاه ممکن اظهار نظر کرده و خودی نشان داده است ؛ در این میدان بوده که در لطیفه ساختن و ظریفه پرداختن و خرده گیری های موشکافانه و نکته سنجی های زیرکانه و پوشیده تاختن و رندانه دست انداختن عقده گشایی کرده است و از پشت پرده های رنگارنگ شعر و شوخی و ضرب المثل و معانی و بیان و صنایع لفظی و معنوی بدیع ، بی شمار به سوی حریف به ظاهر مسلّط تیراندازی کرده و با هزاران لطایف الحیل توانسته است سخن و حرف دل خود را بر زبان آورد و حریف را سر جای خود نشانده است.
زبان فارسی از زمانی که در آثار مکتوب قرن های سوم و چهارم هجری به کار گرفته شد . در میان تحصیل کرده های ایرانی ( شاعران ، نویسندگان ، عالمان دینی ، فلاسفه و ... ) تا حدود زیادی از حیث محتوا متاثر از زبان و فرهنگ عربی بود ، به ویژه شاعران که پس از آشنایی طولانی با دیوان اشعار عرب جاهلی و اسلامی ، در همان قالب ها و شیوه های اشعار عربی شروع به سرودن اشعار فارسی کردند بدیهی است که در این رهگذر تاثیر پذیری هم در شکل و ساخت شعر و هم در محتوا از شاعران عرب در شعر ایشان آشکار است .
سخنوران ایرانی در مضامینی چون مدح ، وصف معشوق و سوز هجران و شادی وصال و گریستن بر « ربع و اطلال و دمن » منزلگاه قبیله ی معشوق که در فرهنگ و اجتماع ایرانی پیشینه ای نداشت ، صرفا از راه ترجمه و به طور صوری بر اثر تاثیر پذیری از اشعار عرب جاهلی و پس از آن این مضامین را در شعر فارسی وارد کردند ( قصاید وصفی و مدحی منوچهری دامغانی ، عنصری و ... ) ؛ اما در قرن سوم و چهارم که ایرانیان به یک فرهنگ اصیل ریشه دار دست یافتند ، پس از این زمان در عالم شعر و ادب مضامین اصیل و مبتنی بر فرهنگ خودی در آثار شاعران ، نویسندگان نمود پیدا کرد و مضامین جدیدی در شعر و ادب وارد شد که با روحیات و نیازهای اجتماعی ایشان متناسب بود .
« فارسی گویان نخستین از مضمون « مدح » ، « وصف » ، « اخلاق » ، « زهد » « هجا » و « هزل » به ویژه با اتکا بر آموزه های قرآنی و سخنان پیامبر ( ص ) و البته فرهنگ ایرانی ، دیگر به وصف صوری مظاهر طبیعت و مدح حاکم نپرداختند ، بلکه صلاح در آن دیدند که مظاهر ارزشمند اخلاقی و سجایای انسانی چون آزادگی ، عزت، زهد و ... را بستايند . از زهد و هجا به عنوان وسیله ای برای تقبیح دنیا پرستان ستمگر و نیشخند زدن به ایشان سود جستند و اسالیب امر و نهی و تحذیر و ... قرآنی را به منظور اصلاح کجروی ها و ناراستی های سیاسی و اجتماعی در بیان و آثار خود وارد کردند ، از همین جا بود که « ادب اعتراض » بر پایه همان انواع ادب رسمی ، البته با فرهیختگی و روح انتقادی و شاید طنزآمیز ادبا و شاعران و اندیشمندان ایرانی شکل گرفت.