رمان عامه پسند آخرین اثر چارلز بوکوفسکی نویسنده مشهور آمریکایی است که در سال 1994 کمی پیش از مرک او در آمریکا به چاپ رسید. این کتاب یکی از بهترین آثار این نویسنده به شمار می رود.
داستان کتاب عامه پسند در مورد یک کارآگاه به نام نیکی بلان است که بر خلاف انتظار مانند سایر کارآگاهان چندان زیرک و باهوش نیست. بلان در ابتدای داستان به دنبال یک نویسنده فرانسوی به نام سلین است که چند سال از مرگ او می گذرد. اما شخصی به نام بانوی مرگ اصرار دارد تا کارآگاه بلان او را پیدا کند. بلان همزمان مسئولیت رسیدگی به چندین پرونده دیگر را نیز بر عهده دارد. این پرونده ها شامل یک پرونده خیاینت زن و شوهری و نیز پیگیری چیزی به نام گنجشک قرمز می باشد. با ورود بانوی مرگ به داستان، بلان حس می کند دارد می میرد و شاید این همان دیدگاهی است که بوکوفسکی در آن زمان از مرک داشته است.
بلان یک کارآگاه ناامید است که از آدم ها دل خوشی نداشته و از آن ها متنفر است. او تصور می کند که مردم همواره در حال حقه بازی هستند. در یکی از قسمت های کتاب بلان هنگام پیاده روی احمق های داخل خیابان را می شمارد تا به خانه برسد. او آدمی عجیب با خواب های عجیب است. یکی از کارهای عجیب این شخصیت این است که در تابوت ها به دنبال موجودات فضایی که در جسد مردگان مخفی شده اند می گردد.
بلان نه تنها از دنیای بیرون بلکه از دنیای درون خود نیز ناراضی است و خود را شلغم و مردم را غمگین و افسرده تلقی می کند. تصویر روی جلد کتاب یک هفت تیر است که به عنوان قدرت کارآگاه از آن یاد می شود. او در مواقع رویارویی با خطر و برای اثبات برتری خود به این هفت تیر روی می آورد.
رمان عامه پسند آخرین اثر چارلز بوکوفسکی است. او چند ماه پس از انتشار این کتاب از دنیا رفت. او سال ها مشغول کار در اداره پست بود. اما در سال 1970 به پیشنهاد مذیر انتشارات گنجشک سیاه کار خود را رها کرده و تمام وقت خود را صرف نوشتن و سرودن شعر می کند.
منتقدان رمان عامه پسند را بهترین رمان بوکوفسکی می دانند. او طی نگارش این رمان متوجه می شود که به سرطان خون مبتلا شده است و قطعا دیدگاه او در این کتاب در مورد مرگ تحت تاثیر این بیماری بوده است و در بسیاری از قسمت های داستان می توان بوی مرگ را حس کرد.
بوکوفسکی در این رمان نیز مانند سایر رمان های خود به فقر و زندگی در محله های پایین شهر پرداخته است. اما دیدگاه او در این کتاب نسبت به کتاب های قبلی منفی تر است. اگرچه بسیاری از منتقدان بوکوفسکی را نویسنده ای بدبین می دانند، اما او در واقع فردی واقع بین بود که این را در آثارش نیز نمایان می کرد. داستان دارای طنز تلخ و پر از جملات قابل تامل است که در عین سادگی انسان را به فکر وا می دارند.
نویسنده در این رمان به دنبال ظاهرسازی نیست و اهمیتی به قضاوت های مردم نمی دهد. همین موضوع باعث جذابیت رمان و جذب طرفدارهای زیاد شده است. البته افراد در مواجه با آثار بوکوفسکی به دو دسته تقسیم می شوند. یا عاشق نوشته های او می شوند و یا اصلا نمی توانند با آن ها ارتباط برقرار کنند.
بوکوفسکی در نوشته های خود بسیار تند، صریح و بددهن است و در به کار بردن کلمات هیچ پروایی ندارد. رگه هایی از انزجار و مردم گریزی نیز در اغلب آثار او به چشم می خورد. او به واسطه قلم خاص خود مورد انتقاد بسیاری از نویسندگان و تحلیلگران قرار گرفت اما نشان داد که نگران قضاوت ها نیست و از همین رو محبوبیت زیادیدر بین مردم به دست آورد. کتاب های او به زبان های زیادی ترجمه شده و یکی از موثرترین نویسنده های دوره خود می باشد.
عنوان اصلی کتاب پالپ (pulp) نام دارد که به معنی مجلات زرد و یا مبتذل است. اما پیمان خاکسار، مترجم این اثر با الهام از فیلم پالپ فیکشن یا داستان عامه پسند ساخته کوئنتین تارنتینو، کتاب را با عنوان عامه پسند ترجمه کرده است.